![:D :D](https://appspowerplaymanager.vshcdn.net/images/ppm/smiles/new/big-grin.png)
خواهش میکنم داداش حامد، تو بخوای تا یه سال هم پا نمیشم
تا حالا سوتی زیاد دادم، اکثرا هم بعد اینکه سوتی دادم اومدم اینور کلی به کار خودم خندیدم، البته پیش فامیلا باشه معمولا راحتم چه خودم سوتی بدم چه بقیه سوژه خندش میکنم
الان خیلی حضور ذهن ندارم ولی خب یکی از خاطرات رو تعریف میکنم. یه بار تو خیابون راه میرفتم بارون هم میبارید، سرمو انداخته بودم پایین میرفتم که به یه جایی رسیدم که یه دیوار تو گوشه بود و میخواستم راهمو عوض کنم از طرف دیگه دیوار برم همین که به گوشه رسیدم از شانس یه دختره هم از اون ور به این گوشه رسید و یجورایی رو در رو متوقف شدیم و به هم نگا کردیم، حالا قضیه اینجاست که درست تو این لحظه از شانس یه قطره بارون درست افتاد رو مژه چشم من و ناخواسته چشمک زدم، هیچی دیگه دختره که نفهمید من عمدا اینکارو نکردم فکر کرد واقعا چشمک زدم روشو برگردوند و راهشو کج کرد و رفت و من موندم و حکمت این قطره بارون تو اون لحظه